وبلاگ ارتباطی دانشجویان علامه محدث

از ظلم بپرهیزید، چراکه دعای مظلوم به آسمان صعود می‌کند

وبلاگ ارتباطی دانشجویان علامه محدث

از ظلم بپرهیزید، چراکه دعای مظلوم به آسمان صعود می‌کند

یک داستان

سه گاو نر بزرگ که یکی سیاه و دیـگـری سـفـید و سومی سرخ رنگ بود، در علف زاری با هم با کمال اتـحـاد می چریدند. در آن علف زار شیری وجود داشت که هرگز قادر نـبـود بـه آن سـه گاو آسیبی برساند، تا این که شیر نقشه ایجاد تـفـرقـه بـین آن ها را کشید. نخست به گاو سیاه و سرخ گفت: کسی نـمـی تـوانـد از حـال مـا در این علف زار خرم مطلع شود مگر از نـاحـیه گاو سفید، زیرا سفیدی رنگ او از دور پیدا است. ولی رنگ مـن مـانـند رنگ شما تیره و پنهان است. اگر بگذارید به او حمله کـنـم و او را بخورم، پس از او این علف زار برای ما سه باقی می ماند. 

گـاو سیاه و سرخ، نصیحت شیر را پذیرفتند. شیر به گاو سفید حمله کـرد و او را درید و خورد. چند روز دیگر که شیر گرسنه شده بود، مـحـرمـانه به گاو سرخ گفت: رنگ من و تو هم سان است، بگذار گاو سـیـاه را بـخـورم و این سرزمین پر علف برای من و تو که هم رنگ هـستیم باقی بماند. گاو سرخ اغفال شد و اجازه داد. شیر در فرصت مـنـاسبی به گاو سیاه حمله کرد و او را درید و خورد. پس از چند روزی با کمال صراحت به گاو سرخ گفت: تو را نیز خواهم خورد. روز مـوعـود فرا رسید، شیر به گاو سرخ رو کرد و گفت: حتما تو را می درم و می خورم. گاو سرخ گفت: به من مهلت بده تا سخنی را سه بار بـلند بگویم، بعد مرا بخور. شیر به او مهلت داد. گاو سرخ فریاد زد:  


آهـای چـرنـدگان! از خواب غفلت بیدار شوید، من در همان روز که گاو سفید خورده شد، خورده شدم.

(داستان دوستان، ج4، ص295).

نظرات 2 + ارسال نظر
یک دانشجو شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ

فریاد از ظلم مدیران این موسسه که همگی بی کفایتند و گوش به فرمان یک زن

آلفاپک شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://alphapack.blogsky.com

بسی استفاده نمودیم به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد